به گزارش مشرق، عبدالله گنجی طی یادداشتی در روزنامه جوان نوشت: مهمترین عاملی که باعث گردید امام راحل عظیمالشأن ما قیام کند بازگرداندن اخلاق به سیاست و حکومت بود. امام علاقهمند بود صالحان در رأس حکومت باشند چرا که جامعه ما جامعه اسلامی محسوب میشود.
مقام معظم رهبری چندینبار فرمودند در حق دشمن هم انصاف داشته باشید و معلوم است مخاطب و شنونده اصلی حرف ایشان کیست. بارها به تعرض به افراد در مراسمات عمومی اعتراض کردهاند. سال ۱۳۸۴ به تخریب هاشمی اعتراض کردند و بارها به حفظ حرمت مسئولان متذکر شدهاند. در همین حال بارها از نقدها و صراحتها حمایت و تشکر و تأیید کردهاند. چرا این سیره نمیتواند به مدلی مفهومی برای برخی نیروهای انقلاب اسلامی تبدیل شود؟ بدون تردید دلایل مختلفی دارد، اما گویی به جنس و شخصیت افراد هم مرتبط است.
وقتی میپرسیم چه کسانی پردهدری و توهین میکنند، بلافاصله اسامیای گفته میشود که بر سر آنان اشتراکنظر است. بنابراین، خصلتهای شخصیتی را نیز نباید در محاسبه نهایی فراموش کرد. اما آنچه منجر به لجامگسیختگی سخن میشود و بسیاری را به تعجب وامیدارد دلایل مهمی دارد. تلقیها، تفسیرها، اطلاعات و کمظرفیتی گوینده و ضعف در استخدام واژهها مهم است، اما
۱- برخی، جملات بیرحمانه و توهینآلود را معادل آزادگی و انقلابیگری میدانند. اصلاً برخی درکشور ما انقلابیگری را حصر در زبان کردهاند. در فضای مجازی چه نوع مطالب و کلیپهایی بیشتر ارسال میشود؟ هر چه تندتر باشد بیشتر، هرقدر مستقیم اسم رئیسجمهور را آورده باشند، بیشتر، کدام پیجها پرمخاطبتر است؟ هرکدام تندتر باشد. کدام پیجها خلوتتر است؟ علما و کسانی که تبیینی مینویسند و قصدشان دادن بینش و نگرش است. بنابراین، تا انقلابیگری را از زبان به سوی کار و عمل سوق ندهیم این داستان ادامه دارد. حتی جواب دشمن خارجی را با آداب میدهند. تدبیر میکنند، چه بگوییم و چه کسی بگوید بهتر است؟ اما در داخل چنین نیست. بدون تردید انقلابی بودن یعنی پاک بودن شخص از همه آلودگیهای دنیوی و تلاش برای بندگان خدا که گرفتار مشکلات هستند. شعار دادن را باید تغییر دهیم.
۲- برخی صحنه سیاسی درون کشور را صحنه حق و باطل میبینند و با این فهم بسیاری از سخنان را برای خود مباح میکنند. حق و باطلی که در قرآن است این نیست، آنجا مرز کفر و ایمان و ایمان و نفاق است، بنابراین ترفیع سلایق به صحنه حق و باطل تندگویی را تقویت میکند، زیرا مواجهه با باطل، مرز نمیشناسد. حضرت امام درباره کسی که دنبال براندازی دستگاه فاسد شاه بود میگفت «آقای شاه» و ادب و نزاکت را رعایت میکرد. برای جابهجایی قدرت در درون نظام نمیتوان از جاء الحق و زهق الباطل استفاده کرد. این سطحیگرایی است و دو قطبیای که میسازد، توأم با تنفر و ناسزاگویی خواهد بود.
۳- برخی با تندگویی، پرخاش و اهانت احساس پیشکش خوشایند میکنند، عدهای به آنان احسنت میگویند، عدهای میگویند حرف دل ما را زدی، عدهای میگویند فقط تو چنین جسارت و شهامتی را داری، اصلاً «ترکاندی» طرف را و اینچنین تشویق تندگویی و درشتگویی طرف را به سمت تکرار میبرد. صراحت بسیار ارزشمند است، اما خلط آن با بددهانی متفاوت است. فرض کنید نماینده جمعی از عملکرد وزیری ناراضی است. در تریبون مجلس میگوید: آقای رئیسجمهور اگر رسیدگی نکنید مجلس به سمت استیضاح و عزل میرود. اما فرض کنید همین عبارت را اینگونه بگوید: آقای رئیسجمهور اگر رسیدگی نکنید مجلس توی دهان این وزیر میزند و... این دو بسیار متفاوت است؛ یکی صراحت دارد و دیگری اهانت.
۴- برخی با تندگویی میخواهند شدت و حدت مسئله مورد نظر را برجسته کنند. گویی کاسه صبر لبریز شده و بحران همه جا را گرفته است و مسئول مربوطه بدون هیچ مانعی صرفاً خوشش نمیآید مسئله را حل کند. کشور ما بحمدالله هیچ بنبستی ندارد، برای همه مسیرها قانون وجود دارد. میتوان بدون سر و صدا کار را دنبال کرد، اهرمهای قانونی را به کار گرفت و احساسات را کنترل کرد. برخی نه تصوری از وحدت شیعه و سنی دارند و نه اعتقادی به وحدت مسئولان کشور در مقابل دشمنی که پوتینش را تا گلوی ما آورده است. امروز منتقدان وضع موجود باید حکم مادر نسبت به فرزندی را که قرار است دو نیم شود، داشته باشند. اگر راهحل و راهکاری دارند که دولت ندارد یا بلد نیست یا اعتقاد ندارد در اختیارش قرار دهند. دهها نقد جدی به دولتیان وارد است، اما اجازه بدهیم اگر حداقل کاری هم میکنند ذهنشان را به حاشیه نکشانیم و البته رئیس دولت در دوری از حاشیهسازی باید نفر اول کشور باشد، نه اینکه چیزی را وسط بیندازد و همه را درگیر و سپس صحبت از وحدت و ایستادن مقابل دشمن کند. اگر همه مراعات کنند اندک هتاکان خود منزوی خواهند شد.